به نام خدای موعوددلها

سلام آقافدای تو

غصه من غمای تو
دردوبلات برای من
دردسرام برای تو
بازدلموآتیش زدی
گفتی یه روزجمعه میای
این جمعه هم نیومدی
شماکجاومن کجا؟
توخوب خوب من بد بد
آخه چقدرمهربونی
راه دادی وبده اومد
من اومدم بااشک وآه
خسته ام ومونده توراه
منم میخوام سفیدبشم
شبیه اون غلام سیاه
سلام آقافدای تو
من میمیرم برای تو
زنده باشم برای تو
بنده زرخریدبشم
کشته بشم به پای تو
کاشکی بشه شهیدبشم
التماس دعا
یااباصالح المهدی ادرکنی

وصيتهاى امام جعفر صادق علیه السلام به شيعيان

شهادت امام جعفرصادق علیه السلام تسیت باد

وصيتهاى امام جعفر صادق علیه السلام به شيعيان:

1. وصيت امام به زيد شحام:

زيد شحام مى‏گويد: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانى که به نظر تو، مطيع ما هستند و از ما حرف مى‏شنوند، سلام برسان.

من همه شما را به تقواى الهى و ورع دينى فرا مى‏خوانم، و اينکه براى خدا کوشش کنيد، راستگو باشيد، اداى امانت کنيد و سجده‏هاى طولانى داشته باشيد و براى همسايگان خوبى باشيد که محمد(ص) ، با اين تعاليم و آموزشها آمده است.

امانت و وديعه اشخاصى را که شما را امين شناخته‏اند و چيزى را به شما سپرده‏اند، چه نيکوکار باشند يا بدکار، به ايشان سالم پس دهيد؛ زيرا رسول الله صوات الله عليه دستور دادند که حتى نخ و سوزن هم تحويل شود.

و به خويشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنيد و بر جنازه آنان و در تشييع شان شرکت نمائيد و بيمارانشان را عيادت کنيد و حقوق ايشان را ادا نمائيد؛ چون اگر يکى از شما (چنين رفتار کند و) در دين خويش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته مى‏شود: اين جعفرى است و من خوشحال ميشوم و از اين وضع دلشاد مى‏گردم و گفته مى‏شود: اينگونه است ادب و تربيت جعفر، اما اگر جز اين باشيد، گرفتارى و ننگ و عار شما بر من است و گفته مى‏شود: اينگونه است تعليم و تربيت جعفر؟

به خدا سوگند، حديث کرد مرا پدرم که مردى در ميان قبيله‏ اى از شيعيان على (ع) شمرده مى‏شود که وارسته ‏ترين، امانت‏دارترين، راستگوترين، و درزمينه قضاوت، عادلترين آنان باشد و وقتى از افراد قبيله راجع به او سؤال شود که او چگونه مردى است، پاسخ دهند: چه کسى همانند اوست؟ راستى که او امين‏ترين و صادق‏ترين ماست.


2. وصيت امام به مؤمن الطاق:
اى پسر نعمان! از مراء و لجبازى دور باشد که عمل تو را تباه مى‏سازد و از جدال و کشمکش بپرهيز که تو را هلاک گرداند و از ستيزه جوئيهاى فراوان بپرهيز که تو را از خدا دور مى‏کند. مردمى در زمان گذشته وجود داشته‏اند که سکوت را تمرين مى‏کردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را ياد مى‏گيريد.

جمعى از پيشينيان به قصد عبادت و بندگى، ده سال سکوت مى‏کردند و خود را بدين وسيله مى‏آزمودند که اگر دراين آزمايش سرافراز بيرون مى‏آمدند، خود را اهل تعبد وبندگى مى‏دانستند، والا مى‏گفتند: من کجا و بندگى خدا کجا؟ مى‏گفتند: کسى نجات پيدا مى‏کند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً بپرهيزد و سکوت نمايد و در دولت باطل، برآزار و اذيت، شکيبا باشد. اينان برگزيدگان، خالصان و دوستان واقعى خدايند و مؤمنان راستين همينانند. به خدا سوگند، اگر يکى از شما در راه خدا زمينى پر از طلا احسان کند اما به برادر ايمانى خود حسد ورزد، با همين طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کيفر خواهد ديد.

اى پسر نعمان! هر کس از او چيزى سؤال شود و با اينکه (اجمالاً) مى‏داند ولى بگويد نمى‏دانم، بدون شک با مسائل علمى منصفانه برخورد کرده است. و مؤمن در جائى که نشسته است، دچار وسوسه حسد مى‏شود؛ ليکن وقتى بلند شد و رفت، حسد و کينه هم از بين مى‏رود.

اى پسر نعمان! اگر مى‏خواهى دوستى برادر دينى تو برايت خالص باشد با او مزاح نکن؛ لجبازى، فخر فروشى و ستيزه نيز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهايت آگاه مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زيانى به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزى دشمن شود.

اى پسر نعمان! بلاغت نه با تيز زبانى و تندگوئى است و نه با پر حرفى بلکه فقط به معنى توجه داشتن و دليل محکم آوردن است.

 
3. وصيت امام به حمران بن اعين:
اى حمران! در زندگى خود، به اشخاص پائين‏تر از خود (در مکنت و دارائى) نظر کن و به مردمى که در توانائى مالى از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در اين صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضى خواهى بود و بدين وسيله، به بهره بيشترى از سوى پروردگارت دست خواهى يافت.

و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پيوسته که بر مبناى يقين باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زيادى است که براساس يقين نباشد. و بدان که هيچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غيبت ايشان نيست. و هيچ زندگى اى گواراتر از خوش اخلاقى و هيچ مالى سودمندتر از قناعت به کفاف، و هيچ جهلى مضرتر از عجب و خودپسندى نمى‏باشد.


4. وصيت امام به مفضل بن عمر:
تو را و خودم را به تقواى الهى و اطاعت از فرمان او سفارش مى‏کنم؛ زيرا طاعت، ورع، تواضع براى خدا، آرامش، کوشش، عمل به فرمان الهى، خير خواهى براى رسولان او، تلاش در تحصيل رضاى خداوند، و اجتناب از محرمات الهى همگى از آثار و نتايج تقوى است. بدون ترديد آن کس که تقوى پيشه مى‏سازد، خود را به خواست خدا از آتش برکنار نگاه داشته و به تمام خير دنيا و آخرت دست يافته است. و هر کس ديگران را به رعايت تقوى و داشتن پروا دعوت و توصيه کند، بهترين موعظه و نصيحت را انجام داده است. خداوند در پرتو لطف و مرحمتش ما را از متقيان و پرواپيشگان قرار دهد.


5. وصيت امام به جميل بن دراج:
بهترين شما ،سخاوتمندان شماست و بدترين شما بخيلان و تنگ نظران شماست. و از عمده‏ترين کارهاى شايسته، نيکى و احسان به برادران دينى و کوشش در رفع نيازمنديهاى ايشان است که بدين وسيله دماغ شيطان به خاک ماليده مى‏شود و انسان از شعله آتش محفوظ مى‏ماند و وارد بهشت مى‏شود. اى جميل! اين سخن مرا به ياران و اصحاب نيکوکارت برسان.

جميل پرسيد: فدايت شوم، اصحاب نيکوکار من کيستند؟

امام فرمود: آنان که هم در سختى و هم در رفاه به برادران دينى خود نيکى و احسان مى‏کنند. اى جميل! انجام چنين کارى براى شخص دارا، آسان است.

خداوند عزوجل شخص نادار را در اين زمينه ستوده است آنجا که فرمود: «و يؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من يوق شُحّ نفسه فأولئک هم المفلحون».


6. وصيت امام به معلى بن خنيس:
امام خطاب به معلى موقعى که عازم سفر بود فرمود: اى معلى! تنها از خداوند عزت بخواه که تو را عزيز خواهد کرد.

معلى پرسيد: چگونه‏اى فرزند رسول خدا ؟

امام فرمود: اى معلى! از خدا بترس، همه چيز از تو خواهد ترسيد. اى معلى! با عطا و بخشش، محبت دوستانت رإ؛صظ به سوى خود جلب کن که خدايتعالى عطا و بخشش را عامل محبت و خوددارى و منع را انگيزه عداوت و دشمنى قرار داده است.

پس اينکه از من چيزى بخواهيد و من آن را به شما بدهم نزد من دوست داشتنى‏تر از آن است که چيزى از من نخواهيد و من هم چيزى به شما ندهم و در نتيجه نسبت به من احساس کينه و عدوات کنيد. و هر چه خداوند عزوجل به دست من به شما مى‏رساند، در حقيقت، سپاس براى اوست. پس در برابر عطا و بخشش من، سپاسگزار خدا باشيد.


7. وصيت امام به سفيان ثورى :
سفيان مى‏گويد: صادق، فرزند صادق يعنى جعفر بن محمد عليهما السلام را ديدار و عرض کردم: اى فرزند رسول الله! مرا توصيه و سفارش بفرمائيد.

امام: اى سفيان! شخص دروغگو مروت و مردانگى، و آدم بيحال دوستى و رفاقت، و انسان حسود راحتى ندارد، و شخص بد اخلاق، به سيادت و آقائى نمى‏رسد.

سفيان: باز بفرمائيد.

امام: اى سفيان! به خدا اطمينان داشته باش تا مؤمن راستين شوى و به قسمت خدا راضى باش تا بى نياز گردى و با همسايه‏ات به خوبى رفتار کن تا مسلمان شمرده شوى و هرگز با شخص فاجر و نابکار هم صحبت و رفيق مباش که او فجور و زشتکارى به تو ياد مى‏دهد و هميشه در مسائل زندگى با کسانى که از خدا خشيت دارند، مشورت کن.

سفيان: باز بفرمائيد.

امام :اى سفيان! هر کس خواهان عزت باشد بدون قوم و خويش، و بى نيازى بخواهد بدون مال و دارائى، و طالب شکوه و عظمت باشد بدون سلطنت و حکومت، بايد از چهار چوب ذلت و خوارى معصيت بيرون آيد و به دايره عزت طاعت الهى قدم بگذارد .
يک روز سفيان به امام صادق (ع) عرض کرد: از حضورتان نمى‏روم مگر آنکه مرا حديث بفرمائيد.

امام فرمود: من براى تو حديث بازگو مى‏کنم، ولى زيادى حديث تو را سود نمى‏بخشد.

اى سفيان! هرگاه خداوند نعمتى به تو عطا کرد و تو دوست داشتى که آن نعمت براى تو پايدار بماند، پس فراوان حمد و سپاس خدا را به جاى آور که خداوند عزوجل در قرآن مى‏فرمايد: «لان شکرتم لازيدنّکم» (اگر سپاس گوئيد بر (نعمت) شما مى‏افزائيم). و{ ابراهيم 7}

اگر روزى تو اندک شد و دير به تو رسيد، زياد استغفار کن که در قرآن مى‏فرمايد: استغفروا ربکم انه کان غفاراً يرسل السماء عليکم مدراراً و يمددکم بأموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم أنهاراً . (از خداوند طلب مغفرت کنيد که او{  البقره 171} بسيار عفو کننده است. آسمان را براى شما مى‏باراند و شما را با دارائيها و فرزندان کمک و يارى مى‏کند و براى شما باغها و بهشتها قرار مى‏دهد و رودها و چشمه‏ها جارى مى‏سازد).

اى سفيان! هرگاه از دست سلطان و جبارى محزون و دلگير شدى زياد «لاحول ولا قوة الا بالله» بگو که آن کليد فرج و گشايش و گنجى از گنجهاى بهشتى است .

سفيان پس از شنيدن اين نصايح و وصيتها با حرکات دستش مى‏گفت سه سفارش و چه سفارشهائى !
-------
پى نوشتها:
1- اصول کافى، ج 2، ص .636
2- روضه کافى، ص .288
3- روضه کافى، ص .244
4- بصائر الدرجات،ص .526
5- الحشر /.9 خصال، ص .96
6- مجالس شيخ طوسى، مجلس .11
7- بحار الانوار، ج 78، ص .192
8- همان کتاب، ص 226، حديث .

منبع:پایگاه فرهنگی صاحب الزمان عج

شعرنیمه شعبان

سلام دوستان عزیز

شعری زیبا ازولادت امام زمان ارواحنافداه براتون گذاشتم.حتمابخونید...

بدجوری بادل آدم بازی میکنه

خدابرکت بده به عمرآقای سازگار

امام زمان(عج)-ولادت

----(بحر طویل نیمه شعبان)----

 كشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است كه برعرشه ی آن  بانوی مُلك دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان كه به عنوان كنیزش بخرد، تا ببرد  بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به كف بُشر یكی نامه از آن شمس هدایت ،كه ز اسرار خدا داشت حكایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از كف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت كه: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت كه ای بُشر مپندار كنیزم كه زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس كه عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.

من از نسل یشوعا كه همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی كه ز عزت همه بودند كنیزم، چه بسا سرو قدانی كه به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم كه مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، كشیشان همه انجیل گشودند، یكی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند كه دامادِ نگون بخت به كام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست كه در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز كفم رفت همه بود و نبودم، كه ندا داد رسول مدنی احمد خاتم كه: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یكی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، كه عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را.

چه مبارك شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف كه بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا كه شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی كرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شكایت دو لب خویش گشودم كه: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت كشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را. 

من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، كه گشود از كرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاكیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریك كه هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، كه در سلك كنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، كه مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این كار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، كز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را.

چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارك سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر كرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح كلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت كه شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز كف افتاد قرارش، صلوات مـَلك از اوج فـَلك گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش كرد معطـر همه امواج فضا را.

ناگهان دید حكیمه كه شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسكری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت كه: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاكیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت كه: ای عمه پاكیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیكو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حكیمه به سوی حجره نرجس، نگه افكند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را.

ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاك حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشكسته ی زینب، شود آن روز كه از پرده ی غیبت به در آیم به سوی كعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم كه :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم، كنم آغاز از آن جا سفر كرب و بلا را.

 گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای كرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا كه ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم كه به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد "انا المهدی ات" از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا كوه فِراقت به سر دوش، شود تا كه كنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا كن كه دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از كار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، كه دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی كه كنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.

به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند كه بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام كه ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، كه آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو "میثم" كه بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را.

شاعر:حاج غلامرضاسازگار

التماس دعای فرج

 

میلادبابرکت ترین مولودعالم جوادالائمه علیه السلام مبارکباد

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد

تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد

تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش

زمین برای همیشه پر از مسیحا شد

درست مثل زمان تولد زهرا

مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد

هزار حظ منزه به دیده اش آمد

همین که چشم ستاره به روی تو وا شد

و آسمان اگر امروز این همه بالاست

به پای قامت طوبایی شما پا شد

صدای پای کریمانه تو می آید

دلم به پشت در خانه تو می آید

تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است

دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است

میان خیل هزاران  هزار بخشنده

برای جود خودش انتخابتان کرده است

هزار و چهار صد سال می شود که خدا

مرا پیاله به دست شرابتان کرده است 

تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن

تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است

قسم به کعبه برای شفاعت فرداست

اگر جواد الائمه خطابتان کرده است

خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند

کریمی اش به کریمی تو ظهور کنتد

مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد

شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد

برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد

مرا نوشت و مرید  تو را نوشت مراد

به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو

نوشته اند سگ خانه امام جواد

چگونه لطف نداری به این اسیری که

غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد

صدای اول عشق و صدای آخر عشق

تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد

رسیده است به روی مهت سلام رضا

علی اکبر در خانه امام رضا

تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان

جواب عاطفه باشی به مستکینیمان

تو آمدی  ز طبق های آسمان پایین

و کردی از پی چشمانتان زمینیمان

چگونه دست توسل نیاوریم آقا

تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان

تویی تو ماحصل چله توسل ها

تویی شراب طهورای اربعینیمان

تویی که حق خدایی به گردنم داری

تو آفریده شدی تا بیافرینیمان

تو را جواد و مرا آفریده ات کردند

قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند

نگاه بی مثلت از تبار خورشید است

ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است

کواکب از جریان تو نور می گیرند

طلوع نور شما تا دیار خورشید است

تو انعکاس جمال امام خورشیدی

شبیه آینه ای که کنار خورشید است

همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد

به گوش خویش سرودم که کار خورشید است

قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا

به ان دیار که مهپاره بار خورشید است

جواب کودک خورشید سر بریدن نیست

جواب نور گلوی سحر بریدن نیست

شاعر:علی اکبرلطیفیان

درددل

بسم رب الهادی

سلام رفقا

امروز روزشهادت امام هادی علیه السلام درشهرمقدس قم،چندتاازهیاتهای قم ازنقاط مختلف دسته عزاداری برپاکرده بودند...

آخه این شاهین نجفی ملعون بدجوری خون به دل ماکرده...

ازبس که ماساکت نشستیم یه حرام ... بلندمیشه اون وردنیا به امام مظلوم ما جسارت میکنه...

امروزشنیدم که امام هادی علیه السلام درزمان حیات بابرکتشان هم خیلی غریب ومظلوم بودند...

این مظلومیت آقاالان هم پیداست...

اول تخریب گنبدوبارگاه... حالا هم توهین به اسم مبارک وشخصیت نورانی امام ...

خلاصه جاتون خالی...مداحان زیادی اومدند وفیض دادند: حاج عباس حیدرزاده،سیدمحسن بنی فاطمه،آقا اسلام میرزایی وآقاهادی خادم حسینی...


آخرش هم قطعنامه ای علیه همه کسانی که قصدتوهین به مقدسات مادارند خونده شد.

انشاالله آقامون بیادجواب همه این توهین هارابده بعدباهم دررکابش انتقام همه دشمنای امیرالمومنین علیه السلام رابگیریم...


مانوکراولادتویازهراییم

انشاالله باشهدازیارتت می آییم

اللهم عجل لولیک الفرج

شعرامام هادی علیه السلام

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد

و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد

 

به نور ناب نگاه چهارده خورشید

وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد

 

زلال ناب ولایت به جان من نوشاند

سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد

 

به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را

زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد

 

سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت

به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد

 

مرا اسیر غزلهای چشم تو می خواست

نگاه روشنتان را کمیت پرور کرد

 

چگونه می شود الطاف بی کران تو را

چگونه می شود ای با شکوه باور کرد

 

خدا اراده نموده که شاعرت باشم

همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم

 

به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما

ولایت تو مبانی اعتقادی ما

 

شکوه بی حد تفسیر شیعه برکت توست

رهین محضر تو فقه اجتهادی ما

 

میان چشم تو آیات فتح را دیديم

خروش تو شده روحیة جهادی ما

 

و آيه آيه قنوتت ترنم ملکوت

خلوص سجدة تو مسلک عبادی ما

 

همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست

به لطف این که تو هستی امام هادی ما

 

اگر کم از جلوات جلالی ات گفتیم

بذار این همه را پای کم سوادی ما

 

شدیم مثل گدایان سامرائی تو

مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما

 

چه می شود که گدایِ گدای تو باشیم

چه می شود بپذیری فدای تو باشیم

 

همیشه می وزد از مرقدت نسیم بهشت

پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت

 

کنار گنبد و گلدسته های تو دیدیم

شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت

 

عبور می‌کند از بین صحن اطهر تو

مسير روشن حق، راه مستقیم بهشت

 

همیشه رزق من از دست با کرامت توست

میان جنت الاعلی تویی نعیم بهشت

 

همين که چشم من آقا به چشم تو افتاد

شدم اسير نگاهت شدم مقیم بهشت

 

دوباره شوق زيارت هوائيم کرده

منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت

 

میان صحن و سرایت کبوترم کردی

تو بال های مرا نذر این حرم کردی

 

بخوان زیارت پر محتوای جامعه را

بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را

 

بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان

بخوان و شرح بده آيه آيه جامعه را

 

نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة»

بنا نهاده در عالم بنای جامعه را

 

میان عرش و زمین ، در تمامی ملکوت

ببین تجلی بی انتهای جامعه را

 

بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»

ببار بر دل من روشنای جامعه را

 

تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم

همیشه در خط مولایمان علی باشیم

 

بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم

بخوان مرا که هوائي سامرا باشم

 

چه خوب مي شود آقاي من شوي تا من

تمام عمر در اين آستان گدا باشم

 

مرا اسير خودت کن که با عناياتت

ز بندهاي تعلق دگر رها باشم

 

نگاه روشنت اعجاز بي حدي دارد

طلا و مس نه، نظر کن که کيميا باشم

 

تو خانة دل من را تکان بده شايد

در آستانة تو زائر خدا باشم

 

بده برات زيارت که يک شب جمعه

کنار قبر شهيدان کربلا باشم

 

شوم دوباره دخيل دو قبر شش گوشه

فدائي تو و ارباب با وفا باشم

 

تمام دار و ندارم همه فداي حسين

چه مي شود که بميرم شبي براي حسين

 

شاعر:یوسف رحیمی
بردشمن امام هادی ع لعنت

شعرفاطمیه

بسم رب علی علیه السلام

با آنکه استقامت تو فرق مي کند

اين روزها حکايت تو فرق مي کند

 

اينجاست درد، دشمنت آخر غريبه نيست

بعد از رسول، غربت تو فرق مي کند

 

دستان حيدري تو را صبر بسته است

با ديگران اسارت تو فرق مي کند

 

دستي که روي فاطمه ات را نشانه رفت

فهميده بود غيرت تو فرق مي کند

 

سیلی به روی ام ابیها تو را شکست

آقای من! مصيبت تو فرق مي کند

 

گفتند بعد فاطمه از پا فتاده اي

حق داشتي امانت تو فرق مي کند

 

*

 

سي سال پيش! اين در و ديوار شاهدند

اصلاً شب شهادت تو فرق مي کند
شاعر:یوسف رحیمی

اللهم عجل لولیک الفرج

شمه ای از مصائب مادرم زهرا (4)

بسم رب الزهرا علیهاالسلام

ازهمه محبین ودلسوختگان مصائب مادر بخاطر مکشوف بودن مطالب زیر عذرخواهی میکنم ولی همه عالم بایدبدونندکه بامادرما حضرت زهرا علیهاالسلام چه کردندوباتوجه به اینکه دشمنان ولایت درصددمخفی کردن مصائب وظلم هایی که به اهل بیت علیهم السلام شده هستند بیان آنها رالازم وضروری دانستم تاباتوجه به منابع فریقین جای شک وشبهه ای باقی نماند.

فشاربین درب دیوار

«عمرفاطمه علیهاالسلام راچنان درمیان درفشر که محسن راسقط کرد.»

منابع شیعه:

1-الصراط المستقیم 12/3 .علی بن یونس العاملی

2-شفاءالصدور 282/1  .علامه میرزاابوالفضل تهرانی

3-ماساة الزهراء 132/2 .  علامه حلی

منبع اهل سنت:

بلاذری(علی مافی اثبات الهداة)

{اعتراف عمردرنامه به معاویه}:

«درحالیکه اوسینه خودرا به درب چسبانده وخودرابه پشت درب پوشانده بود بالگدمحکم به درب خانه زدم وشنیدم فریادی کشیدکه گمان کردم شهرمدینه زیروروشد...»

منابع شیعه:

1-النقض/302. عبالجلیل قزوینی

2-عوالم العلوم408/11  . شیخ عبدالله بحرانی

3-بیت الاحزان/121 . شیخ عباس قمی

منابع دیگردرموردفشاربین درودیوار:

منابع شیعه:

1-معانی الاخبار/205-207  .شیخ صدوق

2-بلدالامین/551  .کفعمی

3-وفاةالصدیقه س /67 . عبدالرزاق مقرم

4-بحارالانوار 41/39 و 264/82 . علامه مجلسی

منابع اهل سنت:

1-اثبات الوصیه/142 . مسعودی

2- موتمر علمابغداد/135-137 . مقاتل بن عطیه

3- شرح نهج البلاغه 60/2 .ابن ابی الحدیدمعتزلی

میخ در

«وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام پشت درآمدتاعمر وحزبش رابرگرداند،عمر فاطمه علیهاالسلام رابین درودیواربه شدت فشاردادتافرزندش سقطشدومیخ دربه سینه زهرا علیهاالسلام فرورفت.»

منابع شیعه:

1- فاطمه بهجةقلب المصطفی /799 . رحمانی همدانی

2-مواقف الشیعه 126/3 . علی احمدی میانجی

 منبع اهل سنت:

موتمرعلماءبغداد/135 . مقاتل بن عطیه

اللهم اجعلنا من المنتقمین بثارالزهرا علیهاالسلام

اللهم عجل لولیک الفرج

مصائب مادرم زهرا (3)

جمع کردن هیزم

«ازسلمان وعبدالله بن عباس نقل شده که گفتند:عمرغضبناک برخاست وخالدبن ولیدوقنفذراصدازدوبه آن دودستوردادکه هیزم وآتش بیاورند.»

منابع:

1-اسرارآل محمد-سلیم بن قیس

2-بحار.197/43و 299/28

«ابن خیزرانه درکتاب غررخوداززیدبن اسلم روایت می کندکه من ازجمله کسانی بودم که به هنگام خودداری علی علیه السلام ویارانش ازبیعت،به همراه عمرهیزم به طرف درب خانه فاطمه(علیهاالسلام)بردیم...»

برخی ازمنابع شیعه:

1-تاریخ یعقوبی

2-مثالب النواصب /419 .ابن شهرآشوب

3-نهج الحق وکشف الصدق/271. علامه حلی

4-ماساة الزهرا 97/2 .علامه عاملی

5-الطریف /239 .سیدبن طاووس

منابع اهل سنت:

1-تاریخ طبری 198/3. طبری

2-القدالفرید254/2 . ابن عبدربه

3- فلک النجاة/121 . علی محمد فتح الدین الحنفی


رفتن عمر به سوی خانه علی علیه السلام برای آتش زدن

«ابوبکر سراغ علی علیه السلام فرستاد تاازوی بیعت بگیرد ولی اوبیعت ننمود لذاعمردرحالیکه مشعل رابه دست داشت آمد،وفطمه علیهاالسلام اورابردرب خانه اش مشاهده کرد...»

منبع اهل سنت:

انساب الاشراف 586/1 و268/2 . بلاذری

آتش زدن درب خانه

«عمرگفت: به خداقسم یابرای بیعت بیرون می آییدیاخانه را به رویتان  آتش می زنم.»

منبع شیعه:

نهج الحق وکشف الصدق/171 . علامه حلی

منابع اهل سنت:

1- الامامه والسیاسه/18. ابن قتیبه

2- تاریخ الامم والملوک443/2 . طبری

3- شرح نهج البلاغه 56/2 و48/6 .ابن ابی الحدید

...پس راه خانه علی علیه السلام رادرپیش گرفتند وبه او یورش بردند،درب خانه اش راآتش زدند واورابه زوربیرون کشیدند...

منبع اهل سنت:

اثبات الوصیه /155 و124 . مسعودی

آتش زدن درب خانه حضرت زهرا علیهاالسلام درمنابع زیر نیزآمده است:

منابع شیعه:

1-حلیةالابرار 667/2 . سیدهاشم بحرانی

2- فاطمه بهجة قلب المصطفی /799 . رحمانی همدانی

3-الشافی 241/3 . الشریف المرتضی

4-مدینةالمعاجز 245/2 . سیدهاشم بحرانی

منبع اهل سنت:

1-موتمر علماء بغداد/135-137 .مقاتل بن عطیه


توجه:لازم به ذکراست که منابعی که آورده شده گزیده ای ازمنابع موجود درکتب شیعه واهل سنت می باشد.


اللهم عجل لولیک الفرج



شعرفاطمیه

السلام علیک ایتهاالحوراء الانسیه


در مدينه مي زنند اين خانه را در بيشتر

رفت و آمدها شده بعد از پيمبر بيشتر

 

گل که پرپر شد شميمش را همه حس مي‌کنند

مي رسد از کوچه عطر ياس پرپر بيشتر

 

اجر پيغمبر ادا با شعله های کینه شد

بین آن دیوار و در شد سهم کوثر بيشتر

 

چوب مي‌سوزد ولي آهن ز جنس ديگري‌ست

داغ شد در بين آتش ميخ آن در بيشتر

 

آه سيلي بي هوا سخت است از نامحرمان

پيش چشم غيرت اللّهي شوهر بيشتر

 

کاش جای دست مولا چشم او را بسته بود

پیش چشمان علی می‌ زد به مادر بیشتر

 

داغ محسن، هجر بابا، زخمهای بی‌شمار

از نفس انداخت او را فکر حیدر بیشتر

 

با عمویش حمزه از دوران غربت گفته است

از دو دست بسته‌ي سردار خیبر بیشتر

 

خواست تا روي کبودش را نبيند مرتضي

ياري‌اش کرده ست بين خانه معجر بيشتر

 

قلب زينب خون شده از حرف هاي مادرش

از وصيت هاي او در روز آخر بيشتر

 

کهنه پيراهن براي کشتن زينب بس است

مي‌کشد او را ولي گودال و خنجر بيشتر

 

در هجوم سنگ ها لب مي‌شود پرپر ولي

بر فراز نيزه اي باشد اگر سر بيشتر

 

آه جانسوز است چوب خیزران و زخم لب

پیش چشم خسته و خونبار خواهر بیشتر

 

باز سیلی التیام داغ بابایی شده

ارث مادر می رسد بی شک به دختر بیشتر

شاعر:یوسف رحیمی