وصيتهاى امام جعفر صادق علیه السلام به شيعيان

شهادت امام جعفرصادق علیه السلام تسیت باد

وصيتهاى امام جعفر صادق علیه السلام به شيعيان:

1. وصيت امام به زيد شحام:

زيد شحام مى‏گويد: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانى که به نظر تو، مطيع ما هستند و از ما حرف مى‏شنوند، سلام برسان.

من همه شما را به تقواى الهى و ورع دينى فرا مى‏خوانم، و اينکه براى خدا کوشش کنيد، راستگو باشيد، اداى امانت کنيد و سجده‏هاى طولانى داشته باشيد و براى همسايگان خوبى باشيد که محمد(ص) ، با اين تعاليم و آموزشها آمده است.

امانت و وديعه اشخاصى را که شما را امين شناخته‏اند و چيزى را به شما سپرده‏اند، چه نيکوکار باشند يا بدکار، به ايشان سالم پس دهيد؛ زيرا رسول الله صوات الله عليه دستور دادند که حتى نخ و سوزن هم تحويل شود.

و به خويشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنيد و بر جنازه آنان و در تشييع شان شرکت نمائيد و بيمارانشان را عيادت کنيد و حقوق ايشان را ادا نمائيد؛ چون اگر يکى از شما (چنين رفتار کند و) در دين خويش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته مى‏شود: اين جعفرى است و من خوشحال ميشوم و از اين وضع دلشاد مى‏گردم و گفته مى‏شود: اينگونه است ادب و تربيت جعفر، اما اگر جز اين باشيد، گرفتارى و ننگ و عار شما بر من است و گفته مى‏شود: اينگونه است تعليم و تربيت جعفر؟

به خدا سوگند، حديث کرد مرا پدرم که مردى در ميان قبيله‏ اى از شيعيان على (ع) شمرده مى‏شود که وارسته ‏ترين، امانت‏دارترين، راستگوترين، و درزمينه قضاوت، عادلترين آنان باشد و وقتى از افراد قبيله راجع به او سؤال شود که او چگونه مردى است، پاسخ دهند: چه کسى همانند اوست؟ راستى که او امين‏ترين و صادق‏ترين ماست.


2. وصيت امام به مؤمن الطاق:
اى پسر نعمان! از مراء و لجبازى دور باشد که عمل تو را تباه مى‏سازد و از جدال و کشمکش بپرهيز که تو را هلاک گرداند و از ستيزه جوئيهاى فراوان بپرهيز که تو را از خدا دور مى‏کند. مردمى در زمان گذشته وجود داشته‏اند که سکوت را تمرين مى‏کردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را ياد مى‏گيريد.

جمعى از پيشينيان به قصد عبادت و بندگى، ده سال سکوت مى‏کردند و خود را بدين وسيله مى‏آزمودند که اگر دراين آزمايش سرافراز بيرون مى‏آمدند، خود را اهل تعبد وبندگى مى‏دانستند، والا مى‏گفتند: من کجا و بندگى خدا کجا؟ مى‏گفتند: کسى نجات پيدا مى‏کند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً بپرهيزد و سکوت نمايد و در دولت باطل، برآزار و اذيت، شکيبا باشد. اينان برگزيدگان، خالصان و دوستان واقعى خدايند و مؤمنان راستين همينانند. به خدا سوگند، اگر يکى از شما در راه خدا زمينى پر از طلا احسان کند اما به برادر ايمانى خود حسد ورزد، با همين طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کيفر خواهد ديد.

اى پسر نعمان! هر کس از او چيزى سؤال شود و با اينکه (اجمالاً) مى‏داند ولى بگويد نمى‏دانم، بدون شک با مسائل علمى منصفانه برخورد کرده است. و مؤمن در جائى که نشسته است، دچار وسوسه حسد مى‏شود؛ ليکن وقتى بلند شد و رفت، حسد و کينه هم از بين مى‏رود.

اى پسر نعمان! اگر مى‏خواهى دوستى برادر دينى تو برايت خالص باشد با او مزاح نکن؛ لجبازى، فخر فروشى و ستيزه نيز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهايت آگاه مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زيانى به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزى دشمن شود.

اى پسر نعمان! بلاغت نه با تيز زبانى و تندگوئى است و نه با پر حرفى بلکه فقط به معنى توجه داشتن و دليل محکم آوردن است.

 
3. وصيت امام به حمران بن اعين:
اى حمران! در زندگى خود، به اشخاص پائين‏تر از خود (در مکنت و دارائى) نظر کن و به مردمى که در توانائى مالى از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در اين صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضى خواهى بود و بدين وسيله، به بهره بيشترى از سوى پروردگارت دست خواهى يافت.

و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پيوسته که بر مبناى يقين باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زيادى است که براساس يقين نباشد. و بدان که هيچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غيبت ايشان نيست. و هيچ زندگى اى گواراتر از خوش اخلاقى و هيچ مالى سودمندتر از قناعت به کفاف، و هيچ جهلى مضرتر از عجب و خودپسندى نمى‏باشد.


4. وصيت امام به مفضل بن عمر:
تو را و خودم را به تقواى الهى و اطاعت از فرمان او سفارش مى‏کنم؛ زيرا طاعت، ورع، تواضع براى خدا، آرامش، کوشش، عمل به فرمان الهى، خير خواهى براى رسولان او، تلاش در تحصيل رضاى خداوند، و اجتناب از محرمات الهى همگى از آثار و نتايج تقوى است. بدون ترديد آن کس که تقوى پيشه مى‏سازد، خود را به خواست خدا از آتش برکنار نگاه داشته و به تمام خير دنيا و آخرت دست يافته است. و هر کس ديگران را به رعايت تقوى و داشتن پروا دعوت و توصيه کند، بهترين موعظه و نصيحت را انجام داده است. خداوند در پرتو لطف و مرحمتش ما را از متقيان و پرواپيشگان قرار دهد.


5. وصيت امام به جميل بن دراج:
بهترين شما ،سخاوتمندان شماست و بدترين شما بخيلان و تنگ نظران شماست. و از عمده‏ترين کارهاى شايسته، نيکى و احسان به برادران دينى و کوشش در رفع نيازمنديهاى ايشان است که بدين وسيله دماغ شيطان به خاک ماليده مى‏شود و انسان از شعله آتش محفوظ مى‏ماند و وارد بهشت مى‏شود. اى جميل! اين سخن مرا به ياران و اصحاب نيکوکارت برسان.

جميل پرسيد: فدايت شوم، اصحاب نيکوکار من کيستند؟

امام فرمود: آنان که هم در سختى و هم در رفاه به برادران دينى خود نيکى و احسان مى‏کنند. اى جميل! انجام چنين کارى براى شخص دارا، آسان است.

خداوند عزوجل شخص نادار را در اين زمينه ستوده است آنجا که فرمود: «و يؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من يوق شُحّ نفسه فأولئک هم المفلحون».


6. وصيت امام به معلى بن خنيس:
امام خطاب به معلى موقعى که عازم سفر بود فرمود: اى معلى! تنها از خداوند عزت بخواه که تو را عزيز خواهد کرد.

معلى پرسيد: چگونه‏اى فرزند رسول خدا ؟

امام فرمود: اى معلى! از خدا بترس، همه چيز از تو خواهد ترسيد. اى معلى! با عطا و بخشش، محبت دوستانت رإ؛صظ به سوى خود جلب کن که خدايتعالى عطا و بخشش را عامل محبت و خوددارى و منع را انگيزه عداوت و دشمنى قرار داده است.

پس اينکه از من چيزى بخواهيد و من آن را به شما بدهم نزد من دوست داشتنى‏تر از آن است که چيزى از من نخواهيد و من هم چيزى به شما ندهم و در نتيجه نسبت به من احساس کينه و عدوات کنيد. و هر چه خداوند عزوجل به دست من به شما مى‏رساند، در حقيقت، سپاس براى اوست. پس در برابر عطا و بخشش من، سپاسگزار خدا باشيد.


7. وصيت امام به سفيان ثورى :
سفيان مى‏گويد: صادق، فرزند صادق يعنى جعفر بن محمد عليهما السلام را ديدار و عرض کردم: اى فرزند رسول الله! مرا توصيه و سفارش بفرمائيد.

امام: اى سفيان! شخص دروغگو مروت و مردانگى، و آدم بيحال دوستى و رفاقت، و انسان حسود راحتى ندارد، و شخص بد اخلاق، به سيادت و آقائى نمى‏رسد.

سفيان: باز بفرمائيد.

امام: اى سفيان! به خدا اطمينان داشته باش تا مؤمن راستين شوى و به قسمت خدا راضى باش تا بى نياز گردى و با همسايه‏ات به خوبى رفتار کن تا مسلمان شمرده شوى و هرگز با شخص فاجر و نابکار هم صحبت و رفيق مباش که او فجور و زشتکارى به تو ياد مى‏دهد و هميشه در مسائل زندگى با کسانى که از خدا خشيت دارند، مشورت کن.

سفيان: باز بفرمائيد.

امام :اى سفيان! هر کس خواهان عزت باشد بدون قوم و خويش، و بى نيازى بخواهد بدون مال و دارائى، و طالب شکوه و عظمت باشد بدون سلطنت و حکومت، بايد از چهار چوب ذلت و خوارى معصيت بيرون آيد و به دايره عزت طاعت الهى قدم بگذارد .
يک روز سفيان به امام صادق (ع) عرض کرد: از حضورتان نمى‏روم مگر آنکه مرا حديث بفرمائيد.

امام فرمود: من براى تو حديث بازگو مى‏کنم، ولى زيادى حديث تو را سود نمى‏بخشد.

اى سفيان! هرگاه خداوند نعمتى به تو عطا کرد و تو دوست داشتى که آن نعمت براى تو پايدار بماند، پس فراوان حمد و سپاس خدا را به جاى آور که خداوند عزوجل در قرآن مى‏فرمايد: «لان شکرتم لازيدنّکم» (اگر سپاس گوئيد بر (نعمت) شما مى‏افزائيم). و{ ابراهيم 7}

اگر روزى تو اندک شد و دير به تو رسيد، زياد استغفار کن که در قرآن مى‏فرمايد: استغفروا ربکم انه کان غفاراً يرسل السماء عليکم مدراراً و يمددکم بأموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم أنهاراً . (از خداوند طلب مغفرت کنيد که او{  البقره 171} بسيار عفو کننده است. آسمان را براى شما مى‏باراند و شما را با دارائيها و فرزندان کمک و يارى مى‏کند و براى شما باغها و بهشتها قرار مى‏دهد و رودها و چشمه‏ها جارى مى‏سازد).

اى سفيان! هرگاه از دست سلطان و جبارى محزون و دلگير شدى زياد «لاحول ولا قوة الا بالله» بگو که آن کليد فرج و گشايش و گنجى از گنجهاى بهشتى است .

سفيان پس از شنيدن اين نصايح و وصيتها با حرکات دستش مى‏گفت سه سفارش و چه سفارشهائى !
-------
پى نوشتها:
1- اصول کافى، ج 2، ص .636
2- روضه کافى، ص .288
3- روضه کافى، ص .244
4- بصائر الدرجات،ص .526
5- الحشر /.9 خصال، ص .96
6- مجالس شيخ طوسى، مجلس .11
7- بحار الانوار، ج 78، ص .192
8- همان کتاب، ص 226، حديث .

منبع:پایگاه فرهنگی صاحب الزمان عج

میلادبابرکت ترین مولودعالم جوادالائمه علیه السلام مبارکباد

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد

تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد

تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش

زمین برای همیشه پر از مسیحا شد

درست مثل زمان تولد زهرا

مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد

هزار حظ منزه به دیده اش آمد

همین که چشم ستاره به روی تو وا شد

و آسمان اگر امروز این همه بالاست

به پای قامت طوبایی شما پا شد

صدای پای کریمانه تو می آید

دلم به پشت در خانه تو می آید

تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است

دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است

میان خیل هزاران  هزار بخشنده

برای جود خودش انتخابتان کرده است

هزار و چهار صد سال می شود که خدا

مرا پیاله به دست شرابتان کرده است 

تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن

تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است

قسم به کعبه برای شفاعت فرداست

اگر جواد الائمه خطابتان کرده است

خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند

کریمی اش به کریمی تو ظهور کنتد

مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد

شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد

برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد

مرا نوشت و مرید  تو را نوشت مراد

به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو

نوشته اند سگ خانه امام جواد

چگونه لطف نداری به این اسیری که

غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد

صدای اول عشق و صدای آخر عشق

تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد

رسیده است به روی مهت سلام رضا

علی اکبر در خانه امام رضا

تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان

جواب عاطفه باشی به مستکینیمان

تو آمدی  ز طبق های آسمان پایین

و کردی از پی چشمانتان زمینیمان

چگونه دست توسل نیاوریم آقا

تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان

تویی تو ماحصل چله توسل ها

تویی شراب طهورای اربعینیمان

تویی که حق خدایی به گردنم داری

تو آفریده شدی تا بیافرینیمان

تو را جواد و مرا آفریده ات کردند

قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند

نگاه بی مثلت از تبار خورشید است

ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است

کواکب از جریان تو نور می گیرند

طلوع نور شما تا دیار خورشید است

تو انعکاس جمال امام خورشیدی

شبیه آینه ای که کنار خورشید است

همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد

به گوش خویش سرودم که کار خورشید است

قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا

به ان دیار که مهپاره بار خورشید است

جواب کودک خورشید سر بریدن نیست

جواب نور گلوی سحر بریدن نیست

شاعر:علی اکبرلطیفیان

درددل

بسم رب الهادی

سلام رفقا

امروز روزشهادت امام هادی علیه السلام درشهرمقدس قم،چندتاازهیاتهای قم ازنقاط مختلف دسته عزاداری برپاکرده بودند...

آخه این شاهین نجفی ملعون بدجوری خون به دل ماکرده...

ازبس که ماساکت نشستیم یه حرام ... بلندمیشه اون وردنیا به امام مظلوم ما جسارت میکنه...

امروزشنیدم که امام هادی علیه السلام درزمان حیات بابرکتشان هم خیلی غریب ومظلوم بودند...

این مظلومیت آقاالان هم پیداست...

اول تخریب گنبدوبارگاه... حالا هم توهین به اسم مبارک وشخصیت نورانی امام ...

خلاصه جاتون خالی...مداحان زیادی اومدند وفیض دادند: حاج عباس حیدرزاده،سیدمحسن بنی فاطمه،آقا اسلام میرزایی وآقاهادی خادم حسینی...


آخرش هم قطعنامه ای علیه همه کسانی که قصدتوهین به مقدسات مادارند خونده شد.

انشاالله آقامون بیادجواب همه این توهین هارابده بعدباهم دررکابش انتقام همه دشمنای امیرالمومنین علیه السلام رابگیریم...


مانوکراولادتویازهراییم

انشاالله باشهدازیارتت می آییم

اللهم عجل لولیک الفرج

شعرامام هادی علیه السلام

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد

و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد

 

به نور ناب نگاه چهارده خورشید

وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد

 

زلال ناب ولایت به جان من نوشاند

سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد

 

به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را

زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد

 

سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت

به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد

 

مرا اسیر غزلهای چشم تو می خواست

نگاه روشنتان را کمیت پرور کرد

 

چگونه می شود الطاف بی کران تو را

چگونه می شود ای با شکوه باور کرد

 

خدا اراده نموده که شاعرت باشم

همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم

 

به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما

ولایت تو مبانی اعتقادی ما

 

شکوه بی حد تفسیر شیعه برکت توست

رهین محضر تو فقه اجتهادی ما

 

میان چشم تو آیات فتح را دیديم

خروش تو شده روحیة جهادی ما

 

و آيه آيه قنوتت ترنم ملکوت

خلوص سجدة تو مسلک عبادی ما

 

همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست

به لطف این که تو هستی امام هادی ما

 

اگر کم از جلوات جلالی ات گفتیم

بذار این همه را پای کم سوادی ما

 

شدیم مثل گدایان سامرائی تو

مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما

 

چه می شود که گدایِ گدای تو باشیم

چه می شود بپذیری فدای تو باشیم

 

همیشه می وزد از مرقدت نسیم بهشت

پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت

 

کنار گنبد و گلدسته های تو دیدیم

شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت

 

عبور می‌کند از بین صحن اطهر تو

مسير روشن حق، راه مستقیم بهشت

 

همیشه رزق من از دست با کرامت توست

میان جنت الاعلی تویی نعیم بهشت

 

همين که چشم من آقا به چشم تو افتاد

شدم اسير نگاهت شدم مقیم بهشت

 

دوباره شوق زيارت هوائيم کرده

منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت

 

میان صحن و سرایت کبوترم کردی

تو بال های مرا نذر این حرم کردی

 

بخوان زیارت پر محتوای جامعه را

بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را

 

بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان

بخوان و شرح بده آيه آيه جامعه را

 

نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة»

بنا نهاده در عالم بنای جامعه را

 

میان عرش و زمین ، در تمامی ملکوت

ببین تجلی بی انتهای جامعه را

 

بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»

ببار بر دل من روشنای جامعه را

 

تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم

همیشه در خط مولایمان علی باشیم

 

بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم

بخوان مرا که هوائي سامرا باشم

 

چه خوب مي شود آقاي من شوي تا من

تمام عمر در اين آستان گدا باشم

 

مرا اسير خودت کن که با عناياتت

ز بندهاي تعلق دگر رها باشم

 

نگاه روشنت اعجاز بي حدي دارد

طلا و مس نه، نظر کن که کيميا باشم

 

تو خانة دل من را تکان بده شايد

در آستانة تو زائر خدا باشم

 

بده برات زيارت که يک شب جمعه

کنار قبر شهيدان کربلا باشم

 

شوم دوباره دخيل دو قبر شش گوشه

فدائي تو و ارباب با وفا باشم

 

تمام دار و ندارم همه فداي حسين

چه مي شود که بميرم شبي براي حسين

 

شاعر:یوسف رحیمی
بردشمن امام هادی ع لعنت

شعرفاطمیه

بسم رب علی علیه السلام

با آنکه استقامت تو فرق مي کند

اين روزها حکايت تو فرق مي کند

 

اينجاست درد، دشمنت آخر غريبه نيست

بعد از رسول، غربت تو فرق مي کند

 

دستان حيدري تو را صبر بسته است

با ديگران اسارت تو فرق مي کند

 

دستي که روي فاطمه ات را نشانه رفت

فهميده بود غيرت تو فرق مي کند

 

سیلی به روی ام ابیها تو را شکست

آقای من! مصيبت تو فرق مي کند

 

گفتند بعد فاطمه از پا فتاده اي

حق داشتي امانت تو فرق مي کند

 

*

 

سي سال پيش! اين در و ديوار شاهدند

اصلاً شب شهادت تو فرق مي کند
شاعر:یوسف رحیمی

اللهم عجل لولیک الفرج

شمه ای از مصائب مادرم زهرا (4)

بسم رب الزهرا علیهاالسلام

ازهمه محبین ودلسوختگان مصائب مادر بخاطر مکشوف بودن مطالب زیر عذرخواهی میکنم ولی همه عالم بایدبدونندکه بامادرما حضرت زهرا علیهاالسلام چه کردندوباتوجه به اینکه دشمنان ولایت درصددمخفی کردن مصائب وظلم هایی که به اهل بیت علیهم السلام شده هستند بیان آنها رالازم وضروری دانستم تاباتوجه به منابع فریقین جای شک وشبهه ای باقی نماند.

فشاربین درب دیوار

«عمرفاطمه علیهاالسلام راچنان درمیان درفشر که محسن راسقط کرد.»

منابع شیعه:

1-الصراط المستقیم 12/3 .علی بن یونس العاملی

2-شفاءالصدور 282/1  .علامه میرزاابوالفضل تهرانی

3-ماساة الزهراء 132/2 .  علامه حلی

منبع اهل سنت:

بلاذری(علی مافی اثبات الهداة)

{اعتراف عمردرنامه به معاویه}:

«درحالیکه اوسینه خودرا به درب چسبانده وخودرابه پشت درب پوشانده بود بالگدمحکم به درب خانه زدم وشنیدم فریادی کشیدکه گمان کردم شهرمدینه زیروروشد...»

منابع شیعه:

1-النقض/302. عبالجلیل قزوینی

2-عوالم العلوم408/11  . شیخ عبدالله بحرانی

3-بیت الاحزان/121 . شیخ عباس قمی

منابع دیگردرموردفشاربین درودیوار:

منابع شیعه:

1-معانی الاخبار/205-207  .شیخ صدوق

2-بلدالامین/551  .کفعمی

3-وفاةالصدیقه س /67 . عبدالرزاق مقرم

4-بحارالانوار 41/39 و 264/82 . علامه مجلسی

منابع اهل سنت:

1-اثبات الوصیه/142 . مسعودی

2- موتمر علمابغداد/135-137 . مقاتل بن عطیه

3- شرح نهج البلاغه 60/2 .ابن ابی الحدیدمعتزلی

میخ در

«وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام پشت درآمدتاعمر وحزبش رابرگرداند،عمر فاطمه علیهاالسلام رابین درودیواربه شدت فشاردادتافرزندش سقطشدومیخ دربه سینه زهرا علیهاالسلام فرورفت.»

منابع شیعه:

1- فاطمه بهجةقلب المصطفی /799 . رحمانی همدانی

2-مواقف الشیعه 126/3 . علی احمدی میانجی

 منبع اهل سنت:

موتمرعلماءبغداد/135 . مقاتل بن عطیه

اللهم اجعلنا من المنتقمین بثارالزهرا علیهاالسلام

اللهم عجل لولیک الفرج

مصائب مادرم زهرا (3)

جمع کردن هیزم

«ازسلمان وعبدالله بن عباس نقل شده که گفتند:عمرغضبناک برخاست وخالدبن ولیدوقنفذراصدازدوبه آن دودستوردادکه هیزم وآتش بیاورند.»

منابع:

1-اسرارآل محمد-سلیم بن قیس

2-بحار.197/43و 299/28

«ابن خیزرانه درکتاب غررخوداززیدبن اسلم روایت می کندکه من ازجمله کسانی بودم که به هنگام خودداری علی علیه السلام ویارانش ازبیعت،به همراه عمرهیزم به طرف درب خانه فاطمه(علیهاالسلام)بردیم...»

برخی ازمنابع شیعه:

1-تاریخ یعقوبی

2-مثالب النواصب /419 .ابن شهرآشوب

3-نهج الحق وکشف الصدق/271. علامه حلی

4-ماساة الزهرا 97/2 .علامه عاملی

5-الطریف /239 .سیدبن طاووس

منابع اهل سنت:

1-تاریخ طبری 198/3. طبری

2-القدالفرید254/2 . ابن عبدربه

3- فلک النجاة/121 . علی محمد فتح الدین الحنفی


رفتن عمر به سوی خانه علی علیه السلام برای آتش زدن

«ابوبکر سراغ علی علیه السلام فرستاد تاازوی بیعت بگیرد ولی اوبیعت ننمود لذاعمردرحالیکه مشعل رابه دست داشت آمد،وفطمه علیهاالسلام اورابردرب خانه اش مشاهده کرد...»

منبع اهل سنت:

انساب الاشراف 586/1 و268/2 . بلاذری

آتش زدن درب خانه

«عمرگفت: به خداقسم یابرای بیعت بیرون می آییدیاخانه را به رویتان  آتش می زنم.»

منبع شیعه:

نهج الحق وکشف الصدق/171 . علامه حلی

منابع اهل سنت:

1- الامامه والسیاسه/18. ابن قتیبه

2- تاریخ الامم والملوک443/2 . طبری

3- شرح نهج البلاغه 56/2 و48/6 .ابن ابی الحدید

...پس راه خانه علی علیه السلام رادرپیش گرفتند وبه او یورش بردند،درب خانه اش راآتش زدند واورابه زوربیرون کشیدند...

منبع اهل سنت:

اثبات الوصیه /155 و124 . مسعودی

آتش زدن درب خانه حضرت زهرا علیهاالسلام درمنابع زیر نیزآمده است:

منابع شیعه:

1-حلیةالابرار 667/2 . سیدهاشم بحرانی

2- فاطمه بهجة قلب المصطفی /799 . رحمانی همدانی

3-الشافی 241/3 . الشریف المرتضی

4-مدینةالمعاجز 245/2 . سیدهاشم بحرانی

منبع اهل سنت:

1-موتمر علماء بغداد/135-137 .مقاتل بن عطیه


توجه:لازم به ذکراست که منابعی که آورده شده گزیده ای ازمنابع موجود درکتب شیعه واهل سنت می باشد.


اللهم عجل لولیک الفرج



شعرفاطمیه

السلام علیک ایتهاالحوراء الانسیه


در مدينه مي زنند اين خانه را در بيشتر

رفت و آمدها شده بعد از پيمبر بيشتر

 

گل که پرپر شد شميمش را همه حس مي‌کنند

مي رسد از کوچه عطر ياس پرپر بيشتر

 

اجر پيغمبر ادا با شعله های کینه شد

بین آن دیوار و در شد سهم کوثر بيشتر

 

چوب مي‌سوزد ولي آهن ز جنس ديگري‌ست

داغ شد در بين آتش ميخ آن در بيشتر

 

آه سيلي بي هوا سخت است از نامحرمان

پيش چشم غيرت اللّهي شوهر بيشتر

 

کاش جای دست مولا چشم او را بسته بود

پیش چشمان علی می‌ زد به مادر بیشتر

 

داغ محسن، هجر بابا، زخمهای بی‌شمار

از نفس انداخت او را فکر حیدر بیشتر

 

با عمویش حمزه از دوران غربت گفته است

از دو دست بسته‌ي سردار خیبر بیشتر

 

خواست تا روي کبودش را نبيند مرتضي

ياري‌اش کرده ست بين خانه معجر بيشتر

 

قلب زينب خون شده از حرف هاي مادرش

از وصيت هاي او در روز آخر بيشتر

 

کهنه پيراهن براي کشتن زينب بس است

مي‌کشد او را ولي گودال و خنجر بيشتر

 

در هجوم سنگ ها لب مي‌شود پرپر ولي

بر فراز نيزه اي باشد اگر سر بيشتر

 

آه جانسوز است چوب خیزران و زخم لب

پیش چشم خسته و خونبار خواهر بیشتر

 

باز سیلی التیام داغ بابایی شده

ارث مادر می رسد بی شک به دختر بیشتر

شاعر:یوسف رحیمی

مصائب مادرم زهرا س (2)

هجوم

هجوم به خانه فاطمه زهرا( سلام الله علیها)بنابرآنچه که ابن قتیبه ذکرنموده دوبارتکرارشده است:

هجوم اول درکلام ابن قتیبه:

ابوبکرگروهی راجویاشدکه ازبیعت بااوتخلف کرده ونزدعلی علیه السلام می باشند.پس عمررابه سوی آنهافرستاد،عمرنزدآنهاآمده وآنهاراصدازد وحال آنکه ایشان درخانه علی علیه السلام بودندولی آنهاازخارج شدن خانه امتناع کردند.پس عمرهیزم طلب کردوگفت به آن خدایی که جان عمردردست اوست یا ازخانه خارج می شویدیاخانه رابا تمام کسانی که درآن هستند میسوزانم.

به عمرگفته شد ای اباحفص فاطمه علیهاالسلام دراین خانه است.عمرگفت اگرچه فاطمه علیها السلام درخانه باشد.پس آن گروه خارج شده وباابابکربیعت کردندجزعلی علیه السلام.


هجوم دوم درکلام ابن قتیبه:

پس عمر نزد ابابکرآمدوبه اوگفت:آیاازاین کسی که تخلف کرده بیعت نمی گیری؟پس ابوبکر به قنفذ گفت:برو وعلی علیه السلام رابخوان...برای باردوم عمرگفت:به این کسی که ازبیعت باتوتخلف نموده مهلت نده.

بعدابوبکربه قنفذ گفت:برگرد بسوی او وبه او بگوکه خلیفه رسول الله(صلی الله علیه و اله)تورامی خواندکه بااو بیعت کنی...

سپس عمر برخواست وگروهی بااو حرکت کردندتابه درب خانه فاطمه علیهاالسلام رسیدندپس درب راکوبیدند.

فاطمه علیهاالسلام چون صدای آنهاراشنیدباندای بسیاربلندفرمود:ای پدر،ای رسول خدابعدازتو،ازابن خطاب وابن ابی قحافه چه هابرسرما آمد.

پس جمعی ازآن گروه چون صدای فاطمه علیهاالسلام وگریه اش راشنیدندبازگشتنددرحالیکه اشک می ریختندونزدیک بوددلهاشان ازجاکنده شودوجگرهایشان پاره پاره شود.

ولی عمرباجمعی باقی ماند.پس آنها علی علیه السلام راازخانه بیرون کشیدند واورابسوی ابوبکربردندوبه اوگفتند:بیعت کن.پس فرمود:اگربیعت نکنم چه می کنید؟گفتند:بنابراین قسم به خدایی که جزاوخدایی نیست گردنت راخواهیم زد.

منبع:الامامه والسیاسة(المعروف با تاریخ خلفا)30/1- ابن قتیبه


اللهم عجل فی فرج منتقم الزهرا علیها السلام

مصائب مادرم زهرا س 1

تصمیم ودستور به هجوم

«هنگامیکه علی علیه السلام ازبیعت باابوبکر کناره گیری کرد ابوبکر،عمربن خطاب رابه سوی علی علیه السلام فرستاد وگفت:اورا باسخت ترین تندی وعتاب به نزد من بیاور.»

منابع شیعه:

1-بحارالانوار:388/28

2-الشافی: 240/3

منبع اهل سنت:

انساب الاشراف ،بلاذری:587/1


«ابوبکرگفت :اگرامتناع کردندباآنهابجنگ.»

منابع شیعه:

1)نهج الحق وکشف الصدق ،علامه حلی

2)فاطمه بهجة قلب مصطفی،رحمانی همدانی

3)مظلومیت برترین بانو ،آیة الله میلانی

منابع اهل سنت:

1-العقدالفرید  ،ابن عبدربه:242/4

2-اعلام النساء،عمررضاکحاله:115/4


لعن الله قاتلی فاطمةالزهرا سلام الله علیها

مادرم یازهرا س

ایام شهادت مادرسادات ام المومنین صدیقه اطهرفاطمه زهرا(سلام الله علیها)راخدمت ساحت مقدس امام زمان(ارواحنافداه)وهمه دلسوختگان مصائب مادرتسلیت.

انشالله سعی میکنم بامددازمادر گوشه ای ازمصائبش رابنابرمنابع اهل سنت وشیعه رابرای عاشقان مادرو     ره جویان حقیقت بیان کنم.

بیشتر

 

آه...در میزدند...آه...آه...آه

چهل نفر...میزدند...آه...آه...آه

 

هرکه را بیشتر آینه داشت

بیشتر میزدند ...آه...آه...آه.

 

 ***

 

نه...

 

این فرشته ست و بالی ندارد

چند روز است حالی ندارد

 

نه خدا...نه خدا...نه...نه...زود است

فاطمه سن و سالی ندارد.

یاحضرت معصومه(سلام الله علیها)

شهادت عمه سادات حضرت معصومه سلام الله علیهاتسلیت باد

ابري شده است حال و هواي نگاهتان

بغض غروب مي چكد از هر پگاهتان

دلتنگيِ غمی چقدر موج مي زند
در اشكهاي نيمه شبِ گاه گاهتان

چشمان صحن آينه هم تار مي شود
با غربتي كه مي چكد از اشك و آهتان

همراه گريه هاي تو از دست مي رويم
پائين پاي روضة شال سياهتان

عطر مزار مادر سادات مي رسد
از ياسهاي هر سحر بارگاهتان

« فردا چه خاكهاي ندامت به سر كند
امروز هر دلي كه نشد خاك راهتان »

اينقدر كه پر از تب اندوه و ناله اي
شايد دلت گرفته به ياد سه ساله اي

مي گفت چشمهاي ترش درد مي كند
قدش خميده و كمرش درد مي كند

از بسكه سوخت دامن معصوم خيمه ها
حتي نگاه شعله ورش درد مي كند

طوفان تازيانه و باران سنگها !
بيخود كه نيست بال و پرش درد مي كند

مي سوخت غرقِ حسرت خورشيد نيزه ها
خُب پس بگو چرا جگرش درد مي كند

از لطف دستهاي نوازشگري كه بود
ديگر تمام موي سرش درد مي كند

آرام قلب خسته اش از دست رفته بود

چشم به خون نشسته اش از دست رفته بود
شاعر:یوسف رحیمی

شعرحضرت زهرا(ارواحنالهاالفدا)

رو به او

 

هر که با زهراست احساس سخاوت می کند

« مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند»

 

دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است

هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند

 

حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را....

....فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند

 

فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند

در میان خانه اش وقتی عبادت می کند

 

مرتضی بر فاطمه یا فاطمه برمرتضی !!!

کیست که بر دیگری دارد امامت می کند؟!

 

هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است

آینه از شان همتایش حکایت می کند

 

روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است

مرتضی می ایستد ، زهرا قیامت می کند

 

***

رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است

رشته ای از چادرش ؟!....آری... شفاعت می کند

 

------------------------------------------------------

داخل گیومه:صائب.

شاعر:علی اکبرلطیفیان

شعرولادت امام صادق علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


رسانده ام به حضور تو قلب عاشق را

دل رها شده از محنت خلايق را

 

دلي که پر زده تا آستان احسانت

که غرق نور اجابت کني دقايق را

 

بر اين کوير ترک خورده‌ي دل خسته

ببار جرعه اي از کوثر حقايق را

 

مريد صبح نگاه تو مي برد از ياد

مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟

 

نگاه لطف تو آقا به دل بها داده

و با رضای تو دارم رضای خالق را

 

تویی که ضامن صبح سعادتم هستی

تویی که روشنی هر عبادتم هستی

 

پر از شميم بهشت است منبرت آقا

به برکت نفحات معطرت آقا

 

هنوز عطر مليح محمدي دارد

گُلِ دميده ز لبهاي أطهرت آقا

 

شبيه حضرت خاتم مدينة العلمي

شنيدني ست کرامات محضرت آقا

 

و ديده ايم به وقت جهاد انديشه

هزار مرتبه ما فتح خيبرت آقا

 

چهار هزار حکيم و فقيه و دانشمند

رهين مکتب انديشه گسترت آقا

 

نگاه روشنت آقا ستاره پرور بود

شکوه بي بدل تو زُراره پرور بود

 

تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می شد

دلیل ها همه با عشق مستند می شد

 

تو آمدی پر و بالی دهی به دلهامان

به پای درس تو هفت آسمان رصد می شد

 

خوشا به حال دلی که عروج را فهمید

مسیر روشن تو از بهشت رد می شد

 

میان آن همه شاگرد شد سعادتمند

کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می شد

 

نفس زدي و جهان را حيات بخشيدي

تجليات الهي الي الابد مي شد

 

جهان نشسته سر سفره‌ي رواياتت

شهود مي چکد از جلوه زار ميقاتت

 

سر ارادت ما و غبار صحن بقيع

همان حريم بهشتي همان بهشت بديع

 

همان ديار الهي که از نسيم خوشش

شده ست شهر مدينه پر از شميم ربيع

 

«و يطعمون علي حبّه ...» نمايان است

کرانه هاي کرامت چه بي کران و وسيع

 

گدائي حرمت اعتبار هر عاشق

اميد ماست توسل در اين سراي رفيع

 

چه غم ز غربت دنيا و حسرت عقبا

نگاه روشنتان تا براي ماست شفيع

 

کليد معرفت اينجا ارادت و عشق است

سر ارادت ما و غبار صحن بقيع

 

مگير از دل من يارب اين سعادت را

گدائي حرم اهل بيت عصمت را

 

غبار مقدم تو عطر آشنا دارد

برای دیده ام اعجاز کیمیا دارد

 

گدای خانه به دوش توام قبولم کن

گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟

 

دگر چه جای گلایه ز فقر می ماند

کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد

 

دل شکسته‌ي من حرفهاي ناگفته

دل شکسته‌ي من شوق التجا دارد

 

کسی که بوده تمام وجودش از جودت

در آستانه ات امشب دو خط دعا دارد

 

همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع

همیشه حسرت دیدار کربلا دارد

 

چه می شود همه‌ي عمر با شما باشم

غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
شاعر:یوسف رحیمی

اول ربیع،اولین هجوم به بیت فاطمه(سلام الله علیها)

السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده

قالت فاطمة الزهرا(سلام الله علیها):

صبت علی مصائب لوانها          صبت علی الایام لصرن لیالیا

(برمن مصاوبی رسیده که اگرآن مصائب برروزهامی رسیدازشدت آن شب می شدند)

درروزاول ربیع اولین هجوم به خانه امیرالمومنین علیه السلام صورت گرفت.هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام متوجه غسل وکفن ودفن پیامبر(صلی الله علیه واله)شدوغاصبین خلافت درسقیفه بودند،درشب اول ربیع بدن مبارک آن حضرت رادفن نمود وطبق وصیت پیامبر ص متوجه جمع آوری قرآن شد.آن حضرت فرموده بودند:«علی جان،تاسه روز ازخانه خارج مشو وقرآن راجمع آوری کن»

دراین ایام سه باربه منزل آن حضرت هجوم آوردند:

باراول درروز اول ربیع بودکه برای بیعت آمدندوآن حضرت فرمود که قسم یادکرده ام که تاجمع قرآن تمام نشود ازخانه بیرون نیایم وآنان بازگشتند.پس ازآن امیرالمومنین علیه السلام شب ها صدیقه طاهره وحسن وحسین علیهم السلام رابردرمنازل اصحاب می بردند وطلب یاری می نمودند.

باردوم هفت روز بعد ازدفن پیامبر(صلی الله علیه واله)بود که زبیر وعده ای دیگر درمنزل امیرالمومنین علیه السلام جمع شده بودند.آن روز زبیر شمشیر کشیدتاعمررابکشدولی به امرعمرشمشیرش راگرفته وشکستند.

بارسوم به منزل حضرت هجوم بردند وپس ازآتش زدن درمنزل وضرب وجرح صدیقه طاهره علیهاسلام وکشتن حضرت محسن علیه السلام ،امیرالمومنین رابادست بسته بیرون بردندودرکوچه فجایعی رخ داد که قابل بیان نیست…

لعن الله قاتلی وظالمی فاطمة الزهرا(سلام الله علیها)

مادرجان!

وچشمهات پرازاشک خون،دلت درهم

وجودباغ گلت غرق غصه ای اعظم

تمام عشق تو ناباورانه پرزدرفت

پدرکه رفت توهم دل بریدی ازعالم

پدرکه رفت توهم روزهای بعدازاو

برای آن سفرآماده می شدی کم کم

وگرگها همه انگار منتظربودند

که زودچشم ببندد پیمبرخاتم

همینکه چشم مبارک به روی هم آمد

به دست اهل جهالت امورشددرهم

قرارشدکه ببندند دست مولارا

قرارشدکه تورابشکنندیعنی خم…

قرار شدکه بگیرندازعلی بازور

توراراوغنچه نشکفته توراباهم…

اللهم عجل فی فرج منتقم زهرا(سلام الله علیها)

پی نوشت:

لازم به ذکراست که سندهجوم به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها)هم درکتب شیع ذکرشده وهم درمنابع اهل سنت.علاقه مندان میتوانند برای بررسی سندبه کتاب تقویم شیعه تالیف حجةالاسلام بندانی مراجعه کنند.

شعرامام رضا علیه السلام

در کمند نگاه تو قلبم

مثل آهو به دام افتاده

 

يا شبيه کبوتري خسته

که به پاي امام افتاده

 

من اسيرم اسير اين مرقد

خاک من با غمت سرشته شده

 

من کبوتر کبوتر مشهد

رزق من در حرم نوشته شده

 

با کرامات چشم تو ديگر

کي گرفتار درد و غم هستم

 

جزء عمرم نمي شود محسوب

لحظاتي که در حرم هستم

 

دم به دم عطر ياس مي بارد

از قدمهات از عبوري سبز

 

دل خود را دخيل مي بندم

به ضريحي که غرق نوري سبز

 

با تمام شکوه خود خورشيد

در کنارت چقدر کم جلوه‌ست

 

حج مقبول مستمنداني

کعبه با مرقد تو هم جلوه‌ست

 

شاعر چشمهاي تو هستم

با نگاهي کميت مي سازي

 

من قلم را به دست مي گيرم

اين تويي بيت بيت مي سازي

 

قيمتم نيست آنقدر آقا

دعبل آستان تو باشم

 

همة افتخار من اين است

سائل آستان تو باشم

 

مهر تو شرط عاشقي کردن

عشق تو ابتداي ايمان است

 

تو انيس النفوس دلهايي

قيمت خاک بوسي ات جان است

 

عشق، بي تو چقدر نامفهموم

عشق بي تو چقدر مکتوم است

 

مستم از باده هاي چشمانت

مستي اين شراب معصوم است

 

چشمهايت محول الاحوال

قصة سرنوشت را ديدم

 

با نگاهي شدم اسير تو

من تمام بهشت را ديدم

 

من کويرم کوير لب تشنه

تشنة آيه هاي بارانت

 

چشمهايت تمامْ توحيد است

قبلة من! منم مسلمانت

 

مظهر رأفت خداوندي

به کسي نه نگفته اي آقا

 

اي امام رئوف قسمت کن

يک شب جمعه صحن کرب و بلا

 

يک سحر پاي پنجره فولاد

مست عطر مليح سيبم کن

 

خاک بوسيِ تربت پاک

قبر شش گوشه را نصيبم کن

 

عشق را تو برايم آوردي

باني روضه هاي ما هستي

 

همة هستي ام فداي تو

تو خودت کربلاي ما هستي

 


شاعر:یوسف رحیمی

فضیلت و ثواب خواندن زیارت اربعین

فضیلت و ثواب خواندن زیارت اربعین

فضیلت و ثواب خواندن زیارت اربعین 

روز بيستم ماه صفر، روز اربعين و به قول شيخين - شيخ مفيد و شيخ طوسي- بازگشت اهل حرم امام حسين عليه السلام از شام به مدينه، و روز ورود اولين زائر آن حضرت جابربن عبدالله انصاري به کربلا، جهت زيارت امام حسين عليه السلام است . زيارت آن حضرت در اين روز مستحب است. که به فرموده امام حسن عسکري عليه السلام از نشانه هاي مؤمن است.

قال العسکري عليه السلام: "علامات المؤمنين خمس : صلاةُ الاحدي و الخمسين و زيارةُ الاربعين والتـَختم في اليَمين و تـَعفيرُ الجـَبين و الجَهر ببسم الله الرحمن الرحيم."(1)

از حضرت امام حسن عسکري عليه السلام روايت شده که فرمودند:

علامات مؤمن پنج چيز است:

1- اقامه پنجاه و يک رکعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز.

2- زيارت اربعين.

3- انگشتر به دست راست کردن.

4- جبين را در سجده بر خاک گذاشتن.

5- در نماز بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.

فضایل و ثواب خواندن زیارت اربعین با فهم مطالب آن و عمل کردن به آنها

اربعين، چهلمين روز شهادت امام حسين عليه السلام است که جان خود و يارانش را فداي دين کرد. ازآنجا که گراميداشت ‏خاطره شهيد و احياء اربعين وي، زنده نگهداشتن‏ نام و ياد و راه اوست و زيارت، يکي از راههاي ياد و احياء خاطره است، زيارت‏ امام حسين‏«ع‏» به ويژه در روز بيستم ماه صفر که اربعين آن حضرت است، فضيلت بسياردارد.

امام حسن عسکري‏«ع‏» در حديثي علامتهاي ‏«مؤمن‏» را پنج چيز شمرده است:پنجاه و يک رکعت نماز در شبانه روز که هفده رکعت آن نمازهاي واجب و مابقي نوافل مي باشد، زيارت اربعين، انگشتر در دست راست کردن، پيشاني بر خاک نهادن در نماز ‏و«بسم الله الرحمن الرحيم» را در نماز،آشکارا گفتن.(1)

زيارت اربعين که در اين روز مستحب است، در کتب ادعيه آمده است ‏و به اينگونه شروع مي‏شود: «السلام علي ولي الله و حبيبه...» که اين متن،از طريق ‏صفوان جمال از امام صادق‏«ع‏» روايت‏ شده است. زيارت ديگر آن است که جابربن‏عبدالله انصاري دراين روز خوانده است و متن زيارت به عنوان زيارتنامه آن امام در نيمه ‏ماه رجب نقل شده و با جمله‏«السلام عليکم يا آل الله...» شروع مي‏شود.(2) مورخان نوشته‏اند که جابربن عبدالله انصاري، همراه عطيه عوفي موفق شدند که درهمان اولين اربعين پس ازعاشورا به زيارت امام حسين‏«ع‏» نائل آيند. وي که آن هنگام ‏نابينا شده بود، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهاي کوچک برداشت تا سر قبر حسين بن علي‏«ع‏» آمد و با راهنمايي عطيه، دست روي قبر نهاد و بيهوش شد، وقتي به هوش آمد، سه بار گفت: يا حسين! سپس گفت:«حبيب لا يجيب حبيبه...» آنگاه ‏زيارتي خواند و روي به ساير شهدا کرد و آنان را هم زيارت نمود.(3)

منبع:تبیان زنجان

اللهم ارزقنا...

شعراربعین

السلام علیک یاکعبةالرزایایازینب کبری(سلام الله علیک)

کاروان می رسد از راه‌، ولی آه

چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب

دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه

زنی مویه کنان ، موی کنان

خسته، پریشان، پریشان و پریشان

شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان

شده مرثیه خوان غم جانان

همان حضرت عطشان

همان کعبه‌ی ایمان

همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار

همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا.

کاروان می رسد از راه ، ولی آه

نه صبری نه شکیبی

نه مرهم نه طبیبی

عجب حال غریبی

ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی

ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی

ز داغ غم این دشت بلاپوش

به دلهاست لهیبی

به هر سوی که رفتند

نه قبری نه نشانی

فقط می وزد از تربت محبوب

همان نفحه‌ی سیبی

که کشانده ست دل اهل حرم را.

 

کاروان می رسد از راه

و هرکس به کناری

پر از شیون و زاری

کنار غم یاری

سر قبر و مزاری

یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته

به دنبال مزار پسر فاطمه رفته

یکی با دل مجروح

و با کوهی از اندوه

به دنبال مه علقمه رفته

یکی کرب و بلا پیش نگاهش

سراب است و سراب است

دلش در تب و تاب است

و این خاک پر از خاطره هایی ست

که یک یک همگی عین عذاب است

و این بانوی دلسوخته‌ی خسته رباب است

که با دیده‌ی خونبار و عزاپوش

خدایا به گمانش که گرفته ست

گلش را در آغوش

و با مویه و لالایی خود می رود از هوش:

«گلم تاب ندارد

حرم آب ندارد

علی خواب ندارد»

یکی بی پر و بی بال

دل افسرده و بی حال

که انگار گذشته ست چهل روز

بر او مثل چهل سال

و بوده ست پناه همه اطفال

پس از این همه غربت

رسیده ست به گودال

همان جا که عزیزش

همان جا که امیدش

همان جا که جوانان رشیدش

همان جا که شهیدش

در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر

در آن غربت دلگیر

شده مصحف پرپر

و رفته ست سرش بر سر نیزه

و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا

رها مانده خدایا.

 

چهل روز شکستن

چهل روز بریدن

چهل روز پی ناقه دویدن

چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن

چه بگویم؟

چهل روز اسارت

چهل روز جسارت

چهل روز غم و غربت و غارت

چهل روز پریشانی و حسرت

چهل روز مصیبت

چه بگویم؟

چهل روز نه صبری نه قراری

نه یک محرم و یاری

ز دیاری به دیاری

عجب ناقه سواری

فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب

چه بگویم؟

چهل روز تب و شیون و ناله

ز خاکستر و دشنام

ز هر بام حواله

و از شدت اندوه

و با خاطر مجروح

جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه

همان آینه‌ی فاطمه

جا ماند سه ساله

چه بگویم؟

چهل روز فقط شیون و داغ و

غم و درد فراق و

فراق و ... فراق و ...

چه بگویم؟

بگویم، کدامین گله ها را؟

غم فاصله ها را؟

تب آبله ها را؟

و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟

و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟

و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟

 

چهل روز صبوری و صبوری

غم و ماتم دوری و صبوری

و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری

نه سلامی نه درودی

کبودی و کبودی

عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی

به آن شهر پر از کینه و ماتم

چه ورودی و کبودی

در آن بارش خونرنگ

سر نیزه تو بودی و کبودی

گذر از وسط کوچه‌ی سنگی یهودی و کبودی

و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه

چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی

عجب اوج و فرودی و کبودی

خدایا چه کند زینب کبری!

شاعر:یوسف رحیمی

7صفر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

«7 صفر سالروز شهادت کریم اهل بیت ع مولاامام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد.»

چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود
شایستة شفاعت حیدر نمی شود
چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت
هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود

مرهم به زخمهای دل پر شراره ات
جز خاک چادر و پر معجر نمی شود

یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر
والله از تو پاره جگر تر نمی شود

یک طشت لخته های جگر  پاره های دل
از این که حال و روز تو بهتر نمی شود

یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب
گفتند نه کنار پیمبر نمی شود

گل کرد بر جنازة تو زخم سرخ تیر
هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود

پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی
با کربلا و کوفه برابر نمی شود

زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت
سالار من که یک تن بی سر نمی شود

دیگر تمام قامت زینب خمیده بود

از بسکه روی نیزه سر لاله دیده بود

شاعر:یوسف رحیمی

التماس دعای فرج

شعر حضرت رقیه س

سالروزشهادت دردانه اباعبدالله ع رقیه خاتون س تسلیت باد.


يک نيمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روي پدر پر گرفت و بعد

 اما نيامده ز سفر مهربان او

يعني دوباره هم دل دختر گرفت و بعد

 آنقدر لاله ريخت به راه مسافرش

تا خواب او تجلي باور گرفت و بعد

 آخر رسيد از سفر، اما سر پدر

سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد

 گرد و غبار از رخ مهمان مهربان

با اشک چشم و گوشه‌ی معجر گرفت و بعد

 انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت

طفلک سراغي از علي اصغر گرفت و بعد

 از روزهاي بي کسي اش گفت با پدر

يعني نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:

 خورشيد من به مغرب گودال رفتي و

باران تير و نيزه و خنجر گرفت و بعد

 معراج رفتي از دل گودال قتلگاه

نيزه سر تو را به روي سر گرفت و بعد

 دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کينه اي

بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد

 اما دوباره فرصت جبران رسيده بود

يک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد

 جان داد در مقابل چشمان عمه اش

با بال هاي زخمي خود پر گرفت و بعد ...

شاعر:یوسف رحیمی

التماس دعای فرج